شعری بگو ..
دسامبر 16, 2008 at 1:02 ق.ظ. 6 دیدگاه
مقدمه : شعر گفتن و کلا ترانه سرایی جزو مورادی است که به خصوص برای افرادی که سابقه ادبی کمی دارند و یا اطلاعات کمی در مورد شعر و شاعری دارند میتونه خیلی سخت تر از داستان نویسی و موارد نثر گونه باشه. همانطور که بسیار میخوانیم افرادی هستند که مینیمالهای بسیار زیبایی مینویسند و همچنین افرادی که با دست نوشته های زیبایشان حس آدم را دگرگون میکند. و با خواندن متنشان باهاشون به نوعی همذات پنداری میکنیم.
اما علت اینکه شعر و ترانه در میان پستهای وبلاگی کمتر از داستان و مینیمالها هستند به نظر من اول ناتوانی نویسنده ( یا شاعر ) است. و بعد مربوط میشود به ازدیاد اشعار بسیار فراخ و زیبایی که شاعران بزرگ پارسی سروده اند. اما خوب میدانیم که نویسندگی در این سالهای اخیر و کلا سالهای معاصر ضعیف دنبال شده . و این خلاء به نوعی فرصتی برای افراد نویسنده در وبلاگها یا در سرویسهای میکروبلاگینگ مثل توییتر و پیغامک و … ایجاد کرده تا به این امر بیشتر و بهتر بپردازند.
اما بعد از این مقدمه قصد دارم خودم همینطوری یه قدمی توی شعر و شاعری بگذارم…
خوب برای شروع تصمیم دارم در رابطه با دو موضوع فقط یکی یه بیت بسرایم
سفرها
کاش سفرها میشدند تکرار
آن با هم بودنها نبودند تنها
شب من
گو اینکه در شبی هستیم و خواب و خیالی داریم
هوا سرد و پنجره بازتر, خوش به حالم, خیالی داریم
پی نوشت : سعی میکنم در شعرهای بعدی به موضوعات اجتماعی بپردازم.
Entry filed under: دست نوشته. Tags: سفر, شاعر, شب, شب من, شعر.
1. masoudccna | دسامبر 16, 2008 در 1:08 ق.ظ.
به نظر من خودت هم میگی کار سختیه پس در این راه قدم نگذار …
همین و بس
پاسخ رضا :
خوب اگر قرار بود تو این راه قدم نگذارم پس نمینوشتم. بالاخره این هم موضوعیست که انسان را به سمت آرامش میبرد. خواه خواندن شعر خواه سعی برای نوشتن شعر
2. masoudccna | دسامبر 16, 2008 در 1:21 ق.ظ.
نمی خوام ستیز کنم ولی من این کار را قبلا انجام دادم
http://masoudccna.wordpress.com/2008/09/13/asheghi-tanhaye-tanha
کسی موفقه که ذوق و استعداد و علمی داشته باشه …
پاسخ رضا :
3. masoudccna | دسامبر 16, 2008 در 1:34 ق.ظ.
هنر هم یک نوع علمه
فکر می کنم وقتی از یک هنرمند حرف میزنیم ، یه شخصیت ، یه عنوان مثال حافظ … باید این را در نظر داشته باشیم که حافظ ، حافظ کل قرآن بوده و از کلیه کتاب های قیل خودش نیز آگاهی کامل داشته و نمامی آرایه ها و صنایع ادبی را از بر بوده و ….
و حالا خواننده ای از خواندن شعر حافظ لذت می بره که حداقل یکی از موارد بالا را داشته باشد …
در آخر باید بگم که نمی خوام ستیز کنم حرفت را قبول داشتم در مورد شعر ولی معتقدم هر کسی مثل خودم نباید شعر و شاعری را بیاغازیم…
اسمایلی مغز متفکر :دی
پاسخ رضا :
4. سارا | دسامبر 16, 2008 در 2:54 ب.ظ.
همه ی اونهایی هم که بزرگ بودن از یه جایی شروع کردن خوب بعدش کم کم بزرگ شدن برای شروع خوبه..
5. محمد | دسامبر 18, 2008 در 11:11 ب.ظ.
میگن یک شاعر خوب، شعر همهی شاعران قبلی رو خونده
منم همچین تجربهای رو دارم، یه مدت ته پستهام شعر مینوشتم، البته به طنز :)
6. Ãmir | دسامبر 20, 2008 در 9:15 ب.ظ.
چالش خوبیه.
اصولاً شعر باید از احساس آدم تو لحظات خاص بیاد.
حالا لزومی هم نداره که وزن یا قافیه داشته باشه. مهم اینه که خودت لذت ببری و بدونی که کسی که شعرت رو میخونه منظورتو میفهمه و اونو به عنوان یه متن متفاوت بپذیره.